ظاهرا اینجا هنوز یکی دو تا مخاطب وفادار داره. و این خوشحالم می‌کنه :)

حسش اینطوریه که احساس می‌کنی هرچقدر که دور باشی، هرچقدر که دیر باشی، هرچقدر که فراموش شده باشی، هرچقدر که تنها باشی، باز یکی هست که بالاخره یک وقتی به تو فکر می‌کنه، بهت سر می‌زنه، و بهت می‌گه تو هنوز هستی، هنوز ارزشمندی، هنوز قابل خوندن و دیدن و شنیدنی.

راستش اصلا فکر نمی‌کردم کسی نظر گذاشته باشه، برای همین دیگه سر نزدم. ولی امروز دلم خواست بیام و ببینم چه خبره. دلم گرفته بود. اینجا که میام هم بیشتر دلم می‌گیره، هم قدری خوشحال می‌شم. نمی‌دونم چرا.

ممنونم که هستید.

+ تاريخ جمعه نهم شهریور ۱۴۰۳ساعت 23:44 نويسنده جوادآقا |

Ðe$igNÊR: M0zHgAN