رهبرا!
من نه تنها فردا برای نشان دادن همه ی شور و عشقم به راه شما و شهیدان و امام روح الله به خیابان می زنم، بلکه مشتاقانه بر همان عهدی که با تو بستم نیز مانده ام. بی قرارانه منتظر روزی هستم که دعایت -شهادت- در حق فرزند پرشیطنتت برآورده شود تا در محضر حضرت صاحب الزمان روسیاه نباشم. هنوز آن «انشاالله»ی که پس از درخواستم برای دعای شهادتم بر زبان آوردید را روبروی چشمانم دارم. هنوز امرتان را یادم است که فرمودید: «شما هنوز جوانید. فعلاً باید خدمت کنید تا شهادت هم انشاالله برسد».
دنیا هرطورکه باشد. امتحاناتش هرطور که باشند. سختی ها و مصائبش هرچه که باشند، این فرزند پرشیطنت فدایی ترین است در راه شما.
اینها را نوشتم تا بگویم: تولد انقلاب مبارکتان. بخندید مولاجان تا ما هم نیز بخندیم.

قیصر امینپور-برای امام

لبخند تو خلاصه ی خوبی هاست
لختی بخند، خنده ی گل زیباست
پیشانیت تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها
هرلحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگین کمان عشق اهورایی
از پشت شیشه ی دل تو پیداست
فریاد تو تلاطم یک طوفان
آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
از آنکه ارتفاع تو دور از ماست...




صفحه قبل
+ تاريخ دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ساعت 23:4 نويسنده جوادآقا |

Ðe$igNÊR: M0zHgAN